۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

یکی بود یکی نبود

تا حالا فکر کردین جمله یکی بود یکی نبود به چه معنیه؟
راستش من من چند باری به صورت سطحی بهش فکرده بودم اما هیچ وقت فکر نمی کردم یه جمله فلسفی باشه . می گفتم احتمالا فقط یه رسمه ! هر چند که شاید یه رسم هم باشه و نشونه ای برای آغاز داستان اما خیلی از ما نمی فهمیم یعنی چی ؟ آقای "نیل دونالد والش" نویسنده کتاب گفتگو با خدا در یک گفتگوی (به نظر من خیالی)با خدا این سوال رو مطرح می کنه و خدا هم در جوابش بطور خلاصه می گه:
روح تو آنچه را باید بداند می داند. اما تنها دانستن کافی نیست.تو می دانی که آدم بخشنده ای هستی ولی اگر این بخشندگی را به صورتی نشان ندهی فقط عقیده ای از بخشندگی داری.
روح تو می خواهد بالاترین "درکی" را که درباره خود دارد را به بالاترین" تجربه" خود مبدل کند. تا زمانی که فهم کلی به صورت تجربه در نیاید هر آنچه موجود است وهم و گمان است. خداوند هم مدتها بود نظر به "جمال" خود داشت. پس تصمیم گرفت خودش را از یک نقطه رجوعی نیز که مساوی با همان تجربه کردن است هم نگاه کند . که شد همان ظهور جهان(که به قول عرفا تصویری از خالق است).
خب حالا حتما می پرسین پایان این قصه چه ربطی به "یکی بود یکی نبود داشت"
نویسنده در این مورد می گه :در ابتدا آنچه هست همه چیزی است که بود و چیز دیگری نبود و بنابراین آنچه هست نبود. چون در غیاب چیز دیگر آنچه که هست نیست. و این همان "یکی بود یکی نبود" معروف است.
یعنی چی؟می گن برای اینکه بخوای هر چیزی رو تعریف کنی می تونی متضادش رو تعریف کنی و به اون برسی. حالا اینجا هم در ابتدا خدا به صورت مطلق وجود داشته پس زمانی که فقط و فقط هستی وجود داشته باشه نیستی اصلا وجود نداره و باز هم اگر نیستی نباشه هستی هم نیست و اساسا هیچی نیست. و نتیجش می شه یکی بود(خدا)یکی نبود(هستی) و غیر از خدا هیچکی نبود.جالب بود نه؟!
راستی تا یادم نرفته این فیلم پری شب رو دیدین؟"هانس کریستین اندرسون" خیلی جالب بود

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

...خسرو شکیبایی در گذشت


این خبر رو یکی از دوستهام برام فرستاد در حالی که تو یه محفل گرم خانوادگی نشسته بودم.برای لحظه ای احساس کردم که تکه ای از قلبم گم شده... باورش برام خیلی سخت بود

خیلی غیر منتظره بود این آخرین خبر داغ از خسرو بدجوری من رو سوزوند.... تنها یک کلمه دارم بهش بگم: "خیلی دوست داشتنی هستی خسرو"....

اون رو بخاطره همه چیزش دوست داشتم. بخاطره شخصیت نجیب و محجوبش بخاطره بازیه منحصر به فردش و بخاطره آرامشی که هنگامه بازیش به من می داد.

هر چند که دیگه جسمش بین ما نیست اما یادش همیشه زندست

۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

گفتگو با خدا


گفتگو با خدا اسم کتابیه که خیلی وقت پیش خریدم اما بخاطر دانشگاه و مشغله های دیگه نتونستم تمومش کنم .اما حالا با اومدن تابستون یک وقت فراغتی پیدا شده برای این کار واقعا کتاب جالبیه در ضمن اینکه به بسیاری از سوالهای ریز و درشت و پایه ای من جواب می ده . احساس شاد بودن تو زندگی روزانه رو هم بهم می ده .نویسنده کتاب آقای "نیل دونالد والش" ادعا می کنه که مطالب رو از خدا زمانی که نوشتن یه نامه پر از اعتراض برای خدا رو آغاز کرده گرفته.به صورتی که اون سوالاتی رو می نوشته و خدا دست اون رو به صورت غیر ارادی برای نوشتن پاسخ هدایت می کرده(البته به نظرم اینجاش رو یک کم اغراق کرده)

کتاب در مورد همه چیز بحثرمی کنه از خلقت جهان گرفته تا دلایل خدا برای این کار تا گناه و احساس گناه و پول و جنگ و صلح و ... در مورد همه اینها به گونه جالبی بحث می کنه (مثل یک دیالوگ) نکته مهم و محوری توی این کتاب اینه که جواب هایی روکه خدا می ده اون چیزهایی نیست که تا حالا شنیدیم.خدا رو بسیار بسیار نزدیک تر از اون چیزی که تا حالا تصورش رو می کردیم نشون می ده.

مثلا در مورد دعا کردن می گه لازم نیست که هر روز برای چیزهایی که نیاز داری دعا کنی فقط کافیه که تشکر کنی.(این روش رو خودم امتحان کردم و جواب داده)

راستی می دونستید این "یکی بود یکی نبودی"که ما همیشه اول قصه هامون می گیم یه مفهوم فلسفیه؟(در این مورد شاید تو پست های بعدی نوشتم)!

نکته دیگری که باید بهش اشاره کنم اینه که مفاهیم فلسفی بسیار عمیق فلسفی تو این کتاب به زباتی کاملا ساده و روان بیان شده واصلا خبری از اون کلمات قلمبه سلمبه نیست. خلاصه من که خیلی با هاش حال کردم . یعنی یه چیزی بیشتر از حال اصلا دید من رو تا حد زیادی نسبت به جهان تغییر داد.

هر چند که نقدهایی هم بهش دارم که باشه برای بعد. شاید سالهای بعد ولی به عنوان یک دوست خوندنش رو به شما پیشنهاد می کنم.



۱۳۸۷ تیر ۲۲, شنبه

عاشقانه

بازار میدان نقش جهان
این عکس یه حس نوستالوژیک که تو فیلمهای ده 60 ساخته شدند رو در من زنده می کنه !
(عکس از خودم)

سقف عالی قاپو


عکس از خودم

واقعا رنگها و نقشها آدم رو مست و مبهوت می کنه

۱۳۸۷ تیر ۲۱, جمعه

امید

همیشه این موضوع که چطوری می شه هم رفت پیشه بودا و دعا کرد و حاجت گرفت وهم رفت خونه خدا در مکه و جواب دعاها رو گرفت برام جای سوال داشت.برخی می گن آخه <<مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانست>> اما شاید این نباشه بین کعبه و بت خاته کیلومترها راه هست. هر کدوم از اونها دیگری رو به صورت صد در صدی نفی می کنن.

علمای کعبه و بت خانه به اینجای کار که می رسن

یک سریشون می گن خب اگر تا حالا اسم کعبه به گوشت نخورده و نمی دونی چی بوده عیبی نداره شاید کعبه ما برات یه کاری بکنه اما اگر شنیدی و باز تو بت خانه موندی دیگه محاله ممکنه که کعبه ما یه نگاه چپ هم بهت بندازه

ولی مثل اینکه نع هنوز قانع نشدم بارها وبارها بت خانه ایهایی رو دیدم که کعبه خیلی تحویلشون می گیره از همه نظر چه مادی چه معنوی همینطور اهله کعبه ای رو دیدم که بت خانه خیلی تحویلشون می گیره یعنی انگار به هر کدوم که نگاه می کنی هر دو تاشون دارن راست می گن و اون تبصره ماده ایی هم که گذاشتن اثر نداشته .

پس قضیه چیه؟ کدوم یکی داره راست می گه؟

در اینجا مخیله ما یاری می کنه و می گه امید رمز موفقیت کعبه و بت خانه ست.

اینها فرقی با هم ندارن فقط کافیه ایمان داشته باشی به هر کدوم که خوشت اومد .ایمان کار خودش رو می کنه. چون تو ایمان داری که یک روزی موفقیت به سراغت میاد همیشه در کمین موقعیت پیش می شینی و برای موقعیتهای پیش اومده تلاش می کنی اینجوریه که به موفقیت می رسی.

دوستی داشتم که می گفت صوفیان اعتقاد دارند شما حتی اگر می توانی به یک سنگ اعتقاد بیار اما اعتقاد و ایمان کامل بیاور همین کافیست.

همینطور ضرب المثل معروف <<از تو حرکت از خدا برکت>> هم این رو به نحوی دیگربیان می کند. یعنی شما یقین بیاور که خدا برکت می ده پس فقط با همون میزان ایمان حرکتهای درست انجام بده و اینجوری به جواب دعاهات می رسی

شاید بعضی ها فکر کنن پس همه خداهایی که در این جهان مردم بهشون اعتقاد دارند تماما ساخته فکر بشر و نیاز به این امید بوده که این خدا رو ساخته اما در واقع اساسا خدایی وجود نداره .

اما من فکر می کنم نع چون باز هم همون مخیله می گه اگر می تونی یک دلیل دیگه به جزء خدا برای این هستی بیاور و اگر توش موندی بدون که آقای کوپر می گه <<علم آنچیزیست که نتوانیم در آزمایشگاه آن را رد کنیم نه اثبات>>

خب اگر نفهمیدین آخرش چی شد .می گم که نظر من فقط اینه که هر کس در این دنیا امید داشته باشه و حرکات درست انجام بده برندست. این قانون رو همون کسی نوشته که قانون جاذبه رو ساخته . حالا می خوای بری کعبه می خوای برو بت خانه یا اصلا پیش هیج کدوم نرو<< فقط امیدت رو از دست نده>>.