۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

کادو

همیشه تو زندگیم منتظر یه کادوی گنده از طرف خدا بودم.(احساسم بهم می گفت
دیگه چیکارش کنم!)هر راهی رو که رفتم یعنی از یه فصلی از زندگیم به بعد
تمام راههایی رو که رفتم در واقع داشتم تو سیل جعبه های تو خالیه کادو
دنبال کادوی گنده و با ارزش خودم می گشتم. و هر راهی رو هم که نرفتم یا
نتونستم برم با این دلیل خودم رو توجیه کردم که اون کادو اونجا نبوده و
"هستی" با خیر خواهی خواسته که وقتم رو بیخودی اونجا تلف نکنم.
شاید این تنها امیدی بود برای ادامه حیات.نمی دونم آیا شما هم این احساس
رو دارید یا نه؟
راستش اصلا (تاکید می کنم اصلا) قصد ندارم ذره ای از اعتقادات شما به خدا
کم کنم.چون من از این اتفاق شدیدا می ترسم(دلایلی دارم که حتما در آینده
توضیح خواهم داد) که شاید شما فکر کنید آره همه ما فقط دنبال یه هویجی که
به چوبی بسته شده داریم می دویم. نه اینطور نیست.بگذریم....
اما الان شدیدا فکر می کنم مدتها مثل یه خر احمق فکر می کردم کادوی با
ارزش من تا چند وقته دیگه بدستم می رسه و تا حالا هم هیچوقت اینقدر به
کادوی خودم نزدیک نشده بودم ولی حالا انگار از قضا یه بیلاخ گنده از
همون"هستی" خوردم. از طرف دیگه عقلم بهم می گه تا از چیزی مطمئن نشدی
قضاوت نکن و باز همون عقل بهم می گه بیخود خودت رو دلخوش نکن که در آینده
بدتر ضربه می خوری.
در هر صورت خدا جون خودت که بهتر می دونی من از اون آدمهایی هستم که بازی
رو تا ثانیه آخر وقت اضافه با شور و اشتیاق و امیدواری نگاه می کنم.
خودت یه راهی از زمین، هوا یا دریا یا حتی بعد چهارم فضا یا ... برام
بفرست که دار دق می کنم.خودت که می دونی همیشه گفتم اول و آخرش پیش خودتم
حالا هر چقدر هم که بد باشم.
کنم هر شب کز سینه ام بیرون رود مهرت ولی آهسته تر گویم الهی بی اثر باشد
پی نوشت1:این بیت شعر دقیقا در دل من رو می گه و به این پست ربط داره
پی نوشت2:من انزجار خودم رو از هر چی فیلم هندیه اعلام می کنم
پی نوشت3:هر کاری کردم در دلم به قلم نیومد ... ایشالا یه وقت دیگه بتونم
کامل بنویسمش
..........................................
این چند وقت که نبودم یه سری از دوستان لطف می کردن و سر می زدن از اون
جمله نسیم بود که دستش درد نکنه و یه آقا یا خانم ناشناس که پیام گذاشته
بود و گفته بود "وبلاگت تعطیل شده آیا؟" و خیلی شادم کرد..دستت طلا
...اینجوری نمی شه آدرس وبلاگی، وب سایتی،ایمیلی، اگه نبود آدرس خونه رو
بده بیام در خونتون تشکر کنم دی

۳ نظر:

سینا گفت...

" آنگاه که از جستجو کردن خسته شدم ، یافتن را پیدا کردم "
.
.
.
هر جا که بری خودت رو هم داری با خودت میبری !
پس......." خویش را در خویش پیدا کن ، کمال این است و بس "

نسيم گفت...

سلام
آخه كجا بودي؟ اين همه وقت!!
خوبه كه بر گشتي
مي يام مي خونم سر فرصت
خوشحالم كه هستي

ساغر گفت...

سلاممممممممم!
من امدم!!!تو هم وبلاگ خيلي زيبايي داري دوست داشتي بازم بيا پيشم سعي مي كنم هر روز آپ بشم!!!